فصل ششم - اندیکاتورهای تکنیکال - بخش دوم - میانگین متحرک همگرا – واگرا
فهرست مطلب
- فصل ششم - اندیکاتورهای تکنیکال
- بخش اول - میانگین متحرک
- بخش دوم - میانگین متحرک همگرا – واگرا
- بخش سوم - شاخص کانال کالا
- بخش چهارم - شاخص قدرت نسبی
- بخش پنجم - استوکاستیک (تصادفی)
- بخش ششم - مومنتوم (اندازه حرکت)
- بخش هفتم - باندهای بولینگر
- بخش هشتم - شاخص میانگین جهت دار
- بخش نهم - فیبوناچی اصلاحی
- بخش دهم - نقاط چرخش
- بخش یازدهم - ملاحظات مهم درباره اندیکاتورهای تکنیکال
- بخش دوازدهم - تایم فریم ها
- بخش سیزدهم - خلاصه فصل
- همه صفحات
نمودارهای میانگین متحرک همگرا واگرا (MACD) یا همان "مک دی" تفاضل میان دو میانگین متحرک نمایی (میانگین متحرک نمایی بلندمدت منهای میانگین متحرک نمایی کوتاه مدت) است. رایج ترین نحوه تنظیم مک دی یک میانگین متحرک نمایی 26 دوره ای و یک میانگین متحرک نمایی 12 دوره ای است.
مک دی زمانی مثبت است که میانگین 12 دوره ای بالاتر از میانگین 26 دوره ای باشد که این امر نشان می دهد نرخ تغییر میانگین متحرک کوتاه تر بیشتر از میانگین متحرک بلندتر بوده است و به معنای حرکت مثبت است. از طرف دیگر، مک دی زمانی منفی است که میانگین 12 دوره ای زیر میانگین 26 دوره ای باشد که این امر نشان می دهد نرخ تغییر میانگین متحرک کوتاه تر کمتر از میانگین متحرک بلندتر بوده است و به معنای حرکت منفی است. این مقادیر روی هیستوگرام (یا بافت نگار) رسم می شوند.
کاربرد میانگین متحرک همگرا واگرا
کاربرد شماره 1 : به عنوان یک اسیلاتور (نوسانگر) شرایط اشباع خرید/اشباع فروش را نشان می دهد.
شرایط اشباع خرید نشان دهنده وضعیتی است که یک ارز مرتباً با یک قیمت بالا خریداری می شود و احتمال بروز یک بازگشت کوتاه مدت بسیار زیاد است. شرایط اشباع فروش نشان دهنده وضعیتی است که در آن فروشندگان یک ارز را مرتباً با یک قیمت پایین و در یک نقطه مشخص می فروشند و بسیار محتمل است که که خریداران جذب قیمت های پایین شده و وارد بازار شوند (بازگشت کوتاه مدت).
(نمودار 7)
هربار که مک دی اشباع خرید یا فروش را نشان دهد بازار به سمت تغییر جهت تمایل پیدا می کند. اما کدام اوج یا افت در مک دی را باید اشباع خرید یا اشباع فروش درنظر بگیریم؟ سوال خوبی است ... پاسخ این سوال بستگی به اوج ها و افت های قبلی دارد که به عنوان تنظیمات مک دی در نظر گرفته نشده اند و به عنوان اشباع فروش یا خرید درنظر گرفته می شوند. این مورد یکی از نقاط ضعف این کاربرد مک دی است.
باوجود اینکه این کاربرد مک دی خیلی رایج نیست اما هنوزهم برخی از معامله گران با این روش از مک دی استفاده می کنند.
کاربرد شماره 2 : تقاطع های خط مرکزی. به وضعیتی که مک دی از منطقه منفی عبور می کند و به منطقه مثبت می رسد، تقاطع صعودی می گویند که نشان دهنده حرکت مثبت در بازار است. از سوی دیگر، به وضعیتی که مک دی از منطقه مثبت عبور می کند و به منطقه منفی می رسد، تقاطع نزولی می گویند که نشان دهنده حرکت منفی در بازار است.
(نمودار 8)
وقتی هیستوگرام از منطقه منفی به منطقه مثبت می رسد به این معنی است که بازار به سمت حرکت های مثبت و صعودی در حال حرکت است و سیگنال خوبی برای پوزیشن های لانگ است.
کاربرد شماره 3 : معامله واگرایی. واگرایی وقتی اتفاق می افتد که رفتار قیمت با رفتار اندیکاتور یا شاخص متفاوت است. بطور نظری، وقتی قیمت به اوج های جدید می رسد، اندیکاتور هم باید به اوج ای جدید برسد و خلاف این وضعیت هم در بازار نزولی حاکم است. بنابراین، وقتی بازار به اوج های جدید می رسد و اندیکاتور همان رفتار را ندارد یا وقتی اندیکاتور به اوج های جدید می رسد اما قیمت ها همان رفتار را ندارند یک واگرایی در نمودار ظاهر می شود. این اتفاق وقتی که اندیکاتور افت می کند و قیمت افت نمی کند یا قیمت افت دارد ولی اندیکاتور افت نکرده است هم صادق است.
(نمودار 9)
کاملاً پیداست که دومین افت نمودار نسبت به افت اول در سطح پایین تری قرار دارد. اما مک دی نتوانسته است افت مشابه را بسازد و به جای آن یک افت در سطح بالاتر ساخته است.
ترکیب سیگنال های میانگین متحرک همگرا واگرا
لطفاً با دقت به نمودار زیر نگاه کنید و سعی کنید تشخیص دهید که ما برای ساخت این سیگنال (مثلث زرد) از چه چیزی استفاده کرده ایم؟
(نمودار 10)
در این نمودار ما از سیگنال واگرایی به اضافه سیگنال تقاطع خط مرکزی به عنوان ابزار تایید استفاده کرده ایم. وقتی شرایط بازار منجر به ایجاد واگرایی می شود به یک مک دی نیاز داریم تا از منطقه زیر صفر عبور کند و سیگنال را تایید کند. شکی نیست که علاوه براین می توانیم مرزشکنی خط حمایت را هم به این مجموعه اضافه کنیم (خط آبی افقی).