فصل ششم - اندیکاتورهای تکنیکال - بخش هفتم - باندهای بولینگر
فهرست مطلب
- فصل ششم - اندیکاتورهای تکنیکال
- بخش اول - میانگین متحرک
- بخش دوم - میانگین متحرک همگرا – واگرا
- بخش سوم - شاخص کانال کالا
- بخش چهارم - شاخص قدرت نسبی
- بخش پنجم - استوکاستیک (تصادفی)
- بخش ششم - مومنتوم (اندازه حرکت)
- بخش هفتم - باندهای بولینگر
- بخش هشتم - شاخص میانگین جهت دار
- بخش نهم - فیبوناچی اصلاحی
- بخش دهم - نقاط چرخش
- بخش یازدهم - ملاحظات مهم درباره اندیکاتورهای تکنیکال
- بخش دوازدهم - تایم فریم ها
- بخش سیزدهم - خلاصه فصل
- همه صفحات
باندهای بولینگر
اندیکاتور باندهای بولینگر (Bollinger Bands (BB)) برای اولین بار توسط جان بولینگر معرفی شد. این اندیکاتور شامل سه جزء مختلف است:
- یک میانگین متحرک ساده در وسط
- یک باند بالا که با اضافه کردن دو انحراف معیار به میانگین متحرک وسط محاسبه می شود
- یک باند پایین که با کم کردن دو انحراف معیار به میانگین متحرک وسط محاسبه می شود
هدف اصلی این اندیکاتور اندازه گیری میزان فراریت یا نوسانات یک ارز در هر لحظه نسبت به نوسانات تاریخی آن است.
کاربردهای باندهای بولینگر
کاربرد شماره 1 : نوسانات. وقتی باندهای بالا و پایین گسترده می شوند نشان دهنده نوسان بیشتر نسبت به دوره های زمانی قبلی است. وقتی که باندها فشرده تر شوند نشان دهنده این است که نوسانات آن لحظه نسبت به دوره های زمانی قبلی کمتر است.
(نمودار 24)
کاربرد شماره 2 : باندها به عنوان حمایت و مقاومت. گاهی اوقات باندهای اول و آخر می توانند مثل سطوح حمایت و مقاومت مهم عمل کنند.
بنابرین می توانیم وقتی قیمت باندها را می شکند یا وقتی قیمت از این باندها عبور می کند معامله کنیم. این نوع معاملات در بازاری که بازگشت دارد و بازارهای بدون روند توصیه می شود. البته با کمک سایر اندیکاتورهای تکنیکی می توان صحت و دقت اندیکاتورها را افزایش داد.
(نمودار 25)
سیگنال هایی که در جهت روند بازار قرار دارند نسبت به سیگنال هایی که در جهت مخالف روند هستند، دقیق تر و صحیح تر می باشند.
محرک های روانشناسی این سیگنال باعث می شوند اغلب اوقات بازار درون هر دو باند قرار بگیرد. وقتی بازار به هر دو باند می رسد، بازار به بازگشت یا یک تغییر جهت به سمت دیگر تمایل پیدا می کند تا به مسیر طبیعی خود بازگردد.